loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 1911 چهارشنبه 1394/04/24 نظرات (0)

 فرق میان غنیمت و أنفال و فیء

غنائم جنگی، معادن، کوه‌ها، دشت و دمن، نیزارها، جنگل‌ها و زمینهای بدون مالک، از مباحث عمده در انفال هستند.

خداوند در قرآن می‌فرماید:

«یسئلونک عن الاءنفال قل الاءنفال لله و الرسول فاتقوا الله و أصلحوا ذات بینکم و أطیعوا الله و رسوله إن کنتم مؤمنین؛ از تو درباره‌ی غنیمت‌ها می‌پرسند، بگو: غنیمت‌ها از آن خدا و رسول است. پس از خدا پروا دارید و روابط خود را اصلاح کنید و از خدا و رسولش اطاعت کنید اگر مؤمن هستید.» (انفال/ 1)

کلمه انفال، جمع نفل ـ به فتح فا ـ به معنای زیادی هر چیزی است و به همین خاطر، نمازهای مستحبی را که زیاده بر فریضه است، نافله می‌گویند و این کلمه بر زیادی‌هایی که «فیء» شمرده می‌شود نیز اطلاق می‌گردد.

و منظور از «فیء» اموالی است که مالکی برای آن‌ها شناختهنشده باشد؛ مثل، کوه‌ها و بستر رودخانه‌ها و خرابه‌های متروک و آبادی‌هایی که اهلش هلاک شده‌اند و اموال کسی که وارثی ندارد و غیر اینها؛ و ازاینجهت آن را انفال گویند که گویا اموال مذکور، زیادی بر آن مقدار اموالی است که مردم مالک شده‌اند؛ بهطوریکه دیگرکسی نبوده آن‌ها را تملک کند و چنین اموالی از آن خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله است.

غنایم جنگی را نیز انفال میگویند؛ این هم باز به خاطر این است که زیادی بر آن چیزی است که غالباً در جنگ‌ها موردنظر است؛ زیرا، در جنگ‌ها منظور تنها پیروز شدن بر دشمن است و وقتی غلبه حاصل شد، منظور برآورده شده است و بنابراین، اموالی که بهدست رزمندگان افتاده یا اسیرانی که گرفته‌اند، وضعیتی زائد بر منظور اولیه است.

عده‌ای گفته‌اند، منظور از انفال...

  • غنائم جنگی است؛

  • و عدهای گفته‌اند، فقط غنایم جنگ بدر منظور است و الف و لام در «الانفال» برای عهد است؛ یعنی، انفال معهود. 

  • بعضی دیگر گفته‌اند، مقصود از انفال «فیء» است که مختص به خدا و رسول و امام علیهم السلام است و عدهای دیگر گفته‌اند، اصلاً این آیه با آیه خمس نسخ شده و بعضی گفته‌اند، نسخ نشده و از محکمات است.

به طوریکه از مراجعه به تفاسیر مفصل، مثل تفسیر رازی و تفسیر آلوسی و دیگران مشاهده می‌شود، این مشاجرات خیلی طولانی شده است.

انفال، هر چند بهحسب مفهوم، عام است و هم غنیمت را شامل می‌شود و هم فیء را، ولی مورد آیه، تنها غنایم جنگی است؛ آنهم نهفقط غنایم جنگ بدر؛ چون، دلیلی برای این تخصیص وجود ندارد و اگر نزاع کنندگان، نزاعشان درباره غنیمت جنگ بدر بوده، قطعاً به این خاطر نبوده که جنگ بدر، دخالتی داشته باشد، بلکه برای این بوده که به طورکلی حکم اموالی را که مسلمانان در جهاد با دشمنان به دست می‌آورند، بپرسند. حتی اگر مورد آیه، اختصاص به غنیمت جنگی هم داشته باشد، موجب نمی‌شود که حکم وارد در آن را به موردش محدود نماییم، زیرا مورد، مخصص نیست؛ پس اطلاق آیه، نسبت به هر درآمدی که آن را انفال بگویند، محفوظ است و نهتنها به غنایم جنگ بدر اختصاص ندارد، بلکه به غنایم جنگی نیز اختصاص نداشته و تمام درآمدهای موسوم به نفل را شامل می‌شود؛ برای اینکه می‌فرماید: انفال، تماماً مال خدا و رسول است و احدی از مؤمنین در آن سهم ندارد، چه غنیمت جنگی باشد و چه فیء.

به راستی اگر انفال، تنها غنایم جنگی و آنهم فقط غنایم جنگ بدر را در برگیرد، دیگر...

  • چه جایی برای طرح مسأله باقی می‌ماند؟
  • آیا غیر از یک حادثه تاریخی و درس‌های متناسب با آن مطلب دیگری روشن خواهد شد؟
  • در این صورت، تکلیف اموال و منابع عظیم عمومی چیست؟
  • و چه کسی متولی آنها خواهد بود؟
  • چه کسانی از آنها بهرهمندمی‌شوند و چه کسانی محروم خواهند ماند؟
  • چه کسی باید آنها را حفظ کند، در جهت رشد و ازدیادشان بکوشد و از نابودی آنها جلوگیری کند؟
رودخانه‌ها، معادن طلا، نقره، آهن، مس و سایر فلزات قیمتی، منابع نفت و گاز، جنگل‌های وسیع و چیزهایی از این قبیل که هر یک بهتنهایی می‌تواند مولد ثروتی سرشار باشد و اگر درست و دقیق و طبق اصول فنی و علمی، حفظ و به‌کارگیری شود می‌تواند محصولات متعددی را نصیب بشر سازد و بخش مهمی از یک مملکت را اداره کند، جزء کدام دسته از اموال است و در اختیار چه کسی باید باشد؟
شیلات که از منابع بزرگ و پایانناپذیر تأمین مواد غذایی است، چه تکلیفی خواهد داشت؟ کسی که هر یک از این منابع را در اختیار داشته باشد، از چه قدرت عظیم اقتصادی برخوردار بوده و درنتیجه چه توان بالایی را در موازنه سیاسی در قبضه خویش خواهد داشت و درنتیجه اینها، چه ستم‌ها و تبعیض‌ها و بیعدالتی‌ها و فسادهایی واقع خواهد شد؟

از مجموع سه آیه مربوط به غنیمت:

  • «یسئلونک عن الاءنفال قل الاءنفال لله و الرسول...» (انفال/ 1)

  • «و اعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه و للرسول...؛ و بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید یکپنجم آن برای خدا و پیامبر و...» (انفال/ 41)

  • «ماکان لنبی أن یکون له أسری... فکلوا مما غنمتم حلالا طیبا و اتقوا الله إن الله غفور رحیم؛ هیچ پیامبری را سزاوار نیست که [برای اخذ سرب‌ها از دشمنان] اسیرانی بگیرد تا در زمین بهطور کامل از آنان کشتار کند شما متاع دنیا را می‌خواهید و خدا آخرت را می‌خواهد و خدا شکستناپذیر حکیم است. اگر در آنچه گرفته‌اید از جانب خدا نوشتهای نبود قطعاً به شما عذابی بزرگ می‌رسید. پس ازآنچه به غنیمت برده‌اید حلال و پاکیزه بخورید و از خدا پروا دارید که خدا آمرزنده مهربان است.» (انفال/ 67 و 68 و 69).)

و دقت در آنها، این معنا روشن می‌شود که (در آیه 1 سوره أنفال) چهبسا الف و لام در لفظ «الانفال» اولی الف و لام عهد و در «الانفال» دومی برای جنس بوده باشد و برای همین نفرمود: قلهی لله والرسول، بلکه فرمود: «قل الانفال لله والرسول

و نیز روشن می‌شود که جمله: «قل الانفال لله و الرسول» یک حکم عمومی را متضمن است که به عموم خود، هم غنیمت را شامل می‌شود و هم سایر اموال زیادی در جامعه را؛ از قبیل، سرزمینهای تخلیهشده، دهاتِ متروکه و قله کوه‌ها و بستر رودخانه‌ها و خالصهجات پادشاهان و اموال اشخاص بیوارث، و از همه این انواع، تنها غنیمت جنگی به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله متعلّق به جهادکنندگان و بقیه در تحت ملکیت خدا و رسول است.»

آری استدلال به اینکه «ال» در الأنفال دوم «ال» جنس است، استدلالی ظریف و حاوی نکتهای دقیق است.

این استدلال برای توسعه معنی انفال و خارج کردن آن از محدود شدن به غنائم جنگی بهطورکلی یا غنائم جنگ بدر، وقتی روشنتر و دلنشین‌تر می‌شود که به موارد مشابه سؤال و جواب در قرآن توجه کنیم؛ آنجا که در پاسخ به سؤال از موضوع مورد پرسش، جواب را با ضمیر مربوط و بدون تکرار موضوع مورد سؤال آورده است؛

چنانکه در...

  • «یسئلونک عن المحیض قل هو أذی؛ از تو درباره عادت ماهانه [زنان] می‌پرسند بگو آن رنجی است.» (بقره/ 222

  • و «یسئلونک عن الاءهلة قلهی مواقیت للناس؛ درباره [حکمت] هلال‌های ماه] از تو می‌پرسند بگو: آنها [شاخص] گاهشماری برای مردم...» (بقره/ 189)

(چنانچه ملاحظه نمودید در دو مورد فوق،) بهجای تکرار کلمات «المحیض» و «الاءهلة» از ضمایر «هو» و «هی» استفاده فرموده است و بکار بردن ضمیر در این موارد، اولی و به فصاحت، نزدیکتر است تا تکرار خود کلمه؛ مگر اینکه فایده و دلیل خاصی وجود داشته باشد و در آیه انفال، «الانفال» دوم تکرار نیست تا خلاف فصاحت باشد؛ بلکه، ظاهر لفظ تکرار شده و دلیل تکرار همان تغییر «ال» از عهد به «ال» جنس و عمومیت دادن به انفال است و اگر «الأنفال» دوم همان «الأنفال» اوّل و مورد پرسش بود، مثل سؤال از محیض و اهله، با ضمیر متناسب، به آن اشاره می‌فرمود.

انفال در روایات نیز مفهومی بهمراتب گستردهتر از معنی غنایم جنگی دارد و می‌توان گفت، تمام منابع ثروت یک ملت را در بر می‌گیرد.

ازجمله این احادیث عبارتند از:

  • الف ـ عن محمد بن مسلم قال: سمعت ابا جعفر علیهالسلام ... قال و سألته عن الانفال فقال کل ارض خربة او شیء کان یکون للملوک و بطون الاودیة و رؤوس الجبال و مالم یوجف علیه بخیل و لا رکاب فکل ذلک للامام خالصا.

  • ب ـ عنابیعبدالله علیهالسلام قال: هی القری آلتی قد جلا اهل‌ها و هلکوا فخربت فهی لله و للرسول.

  • ج ـ عنابی جعفر علیهالسلام قال: لنا الانفال، قلت: و ما الانفال؟ قال: منها المعادن و الآجام و کل ارض لا رب لها و کل ارض باد اهل‌ها فهولنا.

چنانکه از این احادیث و احادیث مشابه پیداست، تمام معادن و نیزارها و جنگل‌ها، از قلل مرتفع کوه‌ها تا عمق دره‌ها و رودخانه‌ها، هر سرزمینی که تصرف نشده و اسب و استری بر آن ندوانیده‌اند و نیز اماکنی که اهالی آنها از بین رفته‌اند و صاحبی ندارند یا مردم آنها را ترک کرده‌اند و درنتیجه ویرانشده‌اند و خلاصه، تمام اجناس قیمتی و خالصهجات متعلق به پادشاهان، همه، جزء انفال هستند؛ تا جایی که در برخی روایات، ارث کسی که بمیرد و وارثی نداشته باشد، جزء انفال شمردهشده است.

در قرآن کریم در آیه 6 سوره حشر آمده است:

«و ما افاء الله علی رسوله منهم...؛ و آنچه خدا از (اموال) آنان (یهودیان) بهرسم فیء، عاید پیامبر خود گردانید....»

در اسلام ازنظر مالی یک فیء داریم و یک غنیمت. یعنی مال‌هایی که از چنگال دشمن بیرون آورده می‌شود بعضی نام " غنیمت " دارد و یک حکم دارد و بعضی نام "فیء" دارد و حکم دیگری دارد.

غنیمت عبارت است از: آنچه که در میدان جنگ بهدست سربازان میاُفتد و بهوسیله جنگ گرفته می‌شود. هر چیزی که بهوسیله جنگ و به تعبیر قرآن با یورش با اسب و شتر - یعنی آنجا که رسماً حمله، حمله جنگی است و بازور شمشیر گرفته می‌شود، آن را "غنیمت" میگویند.

غنائم جنگی ازنظر اسلام به پنح قسمت، شرکت داشته‌اند: چهار قسمت میان سربازها، یعنی همان‌هایی که در جنگ شرکت داشته‌اند، تقسیم می‌شود و یک قسمت اختصاص به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیدا می‌کند که خمس است و مصرفش همان مصرف خمسی است (که) قرآن می‌فرماید: «و اعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی؛ و بدانید هر گونه غنیمتی که بهدست آوردید از هر چه که باشد، یکپنجم آن برای خدا و پیامبر و از آن خویشان و یتیمان و تنگدستان و درراه ماندگان است.» (انفال/ 41).

اما فیء عبارت است از: اموالی که از کافر حربی بهدست می‌آید ولی بدون آنکه زور شمشیر در کار باشد، یعنی دشمن به شکل دیگری، مثلاً بهواسطه رعب و ترسش، ازآنجا رفته است. این را اصطلاحاً "فیء" می‌گویند.

در فیء، سربازان شرکت ندارند و درواقع به یک معنا به همه مسلمین تعلق می‌گیرد. چگونه؟ اساساً کلمه "فیء" تعبیر فوقالعاده‌ای است. فیء یعنی رجوع؛ چیزی که رفته و بازگشته، حالت بازگشتش را فیء می‌گویند. سایه را تا وقتیکه آفتابرو به بلندی است (تا ظهر) که بهتدریج سایه کوچک می‌شود، "ظل" میگویند، از آن به بعد که باز سایه برمی‌گردد و رو به درازی می‌رود، آن را "فیء" می‌نامند.

قرآن مالی را که از کفار حربی گرفته می‌شود اسمش را می‌گذارد "فیء"؛ یعنی آنکه بهجای اصلی خودش برگشته است، یعنی او را غاصب می‌شمارد.

با فلسفه قرآن، مطلب کامل و روشن است، چون هر چه هست از آن خداست، همهچیز، مال خداست و خدا در این عالم، بشر را برای مقصدی خلق کرده است که آن مقصد، توحید است و استفاده از سفره الهی آنقدر برای انسان، جایز است که باهدف صاحب اصلی، موافق و هماهنگ باشد. ازنظر اسلام کسی که کافر به خدا است مالک حقیقی نیست. درواقع آنچه را که می‌خورد مثل کسی است که ازنظر قانونی مال غصبی را دارد می‌خورد. این مال وقتیکه به مسلم برمی‌گردد " فیء " است.

منابع:

  • مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 157-156
  • دکتر سید محمدجواد وزیری ‏فرد- مقاله حدود و مالکیت انفال در پرتو آیات حکیم
  • سید محمدحسین طباطبایی- تفسیرالمیزان، ج 9 صفحه 10-5
  • امام فخر رازی- تفسیر کبیر

برگرفته شده از: دایرة المعارف طهور

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری